آره
کَمَمِه
اصلاً راضیم نمیکنه
راضی نیستم
توی این یه مورد واقعاً راضی نیستم
به قولِ علیرضا عصار؛
گفته بودم راضی ام، خُب حرفَمو پس میگیرم
هِه
خانوم خانوما میگَن:
"امروز بهت پیام دادم که بِدونی که به یادتم"
خسته نباشی مریم جان
دستت درد نکنه که به یادمی
ای وای اگر تو یاد من نباشی کی به یاد من باشه
اصلا بیا "یادم تو را فراموش" بازی کنیم
پیام دادی که من بدونم که تو به یادِ منی؟
یعنی من باید بهم ثابت بشه که تو به یاد منی؟
یا خداااااااا
کجای قصهای مریم؟
نه واقعاً
کجای داستان گیر کردی؟
وقتی یادِ من میکنی ذوق زده میشی و پیام میدی؟
اون وقت من؟!
من
من که مدام ذهن و قلب و روح و حتی جسمم (چشمم زبونم مغزم ...) درگیرِ توئه
((و نمیتونم بهت پیام بدم و فقط میتونم منتظرِ پیام دادنِ تو باشم))
چه جوری باید ذوق زدگیم رو نشون بدم؟؟!!
چقدر جالبه
ما ایرونیها تصویر فرهنگ و زندگی مون توی سینمامونه
پژمان بازغی (توی سینمایی ناهید) وقتی ساره بیات بهش گفت: "چند روز که نمیبینمت دلم برات تنگ میشه" با اعتراض گفت "چند روز منو نمیبینی تازه دلت برای من تنگ میشه؟؟ من وقتی تو از اینجا پاتو میزاری بیرون قاطی میکنم"
شما خانوما جنسِ تون همینه
بی مهر هستید
سنگین دل اید
باید یه شاعر پیدا بشه معشوقش رو اینجور توصیف کنه:
سنگین دل و سیمین بدن...
به قول حافط "رسم عاشق کشی و شیوهی شهرآشوبی" برازندهی خودِ شماهاست
منِ بینوا اینجا، دور از تو
چشمم گوششم ذهنم زبانم و همهی وجودم مدام درگیرِ توئه
اون وقت تو یاد من میکنی، تازه ذوق هم میکنی و به رخ من هم میکشی؟
نه واقعاً یه کم فکرش کن
نمیخواد توضیح بدی و توجیح کنی
شما خانومها در بسترِ تاریخ دچارِ یه اشتباه استراتژیک شدید
وقتی یه مرد دلش رو برای شما میبازه شما به خودتون میگیرید
فکر میکنید عاشق چشم و ابروی شما شده
نه عزیزم
اون دلباختگی مربوط میشه به قلبش نه شما و تیپ و اخلاق و قیافه و شخصیت تون
روح و قلبِ اون مرد از شما در وجودِ خودش یه خدا ساخته و مشغول پرستش اون خداست
اون خدایی که همیشه خدای قلب اونه ولی...
ولی ممکنه همیشه اون خدا، شما نباشید
مریم جان
خواهرم
کسی که برات میمیره براش تب کن لااقل
کسی که داره با تو زندگی میکنه دستِ کم، کمیبراش زندگی کن
کَمَمِه
برام کافی نیست فقط به یادم باشی
فکر نکنی دوست دارم درگیریِ ذهنیِ تو باشمها
نه
دوست ندارم مدام درگیر من باشی
ولی دوست دارم
دوست دارم فقط یه سرگرمیبرای اوقات فراغتت نباشم
فقط یه گوش برای شنیدن درد دلهات نباشم
دوست دارم وقتی حرفی میزنم یادت نره
مثلا یه بار گفتمت "اگر سه میلیارد تومن داشتم اگه گفتی چکارش میکردم"
ولی تو هیچ وقت جواب این سوال برات مهم نبود
دوست دارم به جای اینکه یادم کنی یه جریان سیال توی ذهن و فکر و روحت باشم
همون جوری که تو برای من هستی